از جایتان بلند شوید!
هرکدام از ما در مسیر زندگی دچار لغزش میشویم و به تعبیری عامیانهتر سکندری میخوریم. بر روح و روان برخی از ما حتی ممکن است زخمهایی از این لغزشها بر جا مانده باشد. ممکن است به تازگی از کارتان اخراج شده باشید و ندانید باید چهکار کنید. یا ممکن است تمام تلاشتان را کردهاید که کاری پیدا کنید اما موفق نشدهاید.
گاهی ما با تمام وجود برای آنچه به آن باور داریم تلاش میکنیم، و زندگی تمام نقشههایمان را به هم میریزد. در این مواقع ممکن است دلتان بخواهد همه چیز را رها کنید. و یا با خودتان فکر کنید دنبال کردن رویاها ارزش اینهمه سرخوردگی را ندارد.
کاملا طبیعی است که احساس درد و شک داشته باشید، اما نباید بگذارید این احساسات شما را متوقف کنند. در حقیقت وقتی احساس میکنید در پایینترین وضعیت روحی هستید هیچ راه چارهای نیست جز اینکه خودتان را بالا بکشید. این کار بسیار دشواری است و ممکن است تمام انرژی شما را بگیرد، اما به کمک یک استراتژی درست و مناسب حتما عملی خواهد بود.
این موارد شماری از قدمهایی هستند که میتوانید به سوی موفقیت بردارید:
۱. به خودتان برای کنار آمدن با درد فرصت بدهید.
وقتی حس میکنید با صورت به زمین خوردهاید، ممکن است دلتان بخواهد از اساس منکر همهچیز شوید و یا با خودتان فکر کنید همیشه همینطور میماند. این کار را نکنید. در عوض به خودتان مجال حساس و شکننده بودن بدهید. اگر از اینکه اخراج شدهاید عصبانی هستید، اگر از اینکه کسب و کارتان شکست خورده احساس بیکفایتی میکنید، و یا به خاطر اینکه همسرتان ترکتان کرده احساس افسردگی میکنید، آنچه حس میکنید را بپذیرید.
این مجالی که به خودتان برای کنار آمدن با احساساتتان و غمگین بودن از شرایط موجود میدهید میتواند شروعی خوب برای بازیابی تمرکزتان باشد. تا وقتی نپذیرفته باشید که زمین خوردهاید نمیتوانید از جا بلند شوید.
۲. آنچه نمیتوانید تغییر دهید را بپذیرید.
این حال چیزی شبیه به عزاداری است، اما تمرکز آن بیشتر بر این موضوع است که بپذیرید آنچه اتفاق افتاده قابل تغییر نیست. اگر کسب و کارتان شکست خورده و مقروض هستید، نمیتوانید این واقعیت مقروض بودن را تغییر دهید. حداقل یک روزه و با نادیده گرفتن موقعیت نمیتوانید. این کار بخشی از فرآیند درمان است و هرچه زودتر واقعیتهایی که غیرقابل تغییر هستند را بپذیرید زودتر حالتان بهتر خواهد شد.
۳. با خودتان مهربان باشید و خودتان را ببخشید.
در مواجهه با شکست احساس گناه و ملامت بسیار شایع و معمول است. گاهی ممکن است کار به جایی برسد که دچار نفرت از خود شوید. با این حال، در نهایت باید یاد بگیرید خودتان را ببخشید و از دل این تاریکی دری به سوی روشنایی باز کنید. به افرادی فکر کنید که در موقعیت مشابه شما گرفتار بودهاند و از پس سختیهایش برآمدهاند.
حقیقت این است که بدانید کسان دیگری هم بودهاند که آنچه شما اکنون حس میکنید را حس کردهاند.
۴. انتخابهایتان را ارزیابی کنید و اهدافتان را بازتعریف کنید.
پس از اینکه خودتان را بخشیدید و از احساسات بد گذر کردید، زمان ارزیابی انتخابهایتان و مسیر پیش رویتان است. از خودتان بپرسید این بار باید چه کار کنید تا اشتباهات گذشته تکرار نشود. اگر فکر میکنید دچار اشتباه شدهاید، اشتباههایتان را بنویسید و سعی کنید رفتارتان را تحلیل کنید.
همینطور که در حال ارزیابی هستید سعی کنید نگاهتان به آینده باشد. دقت کنید در اشتباهات گذشتهتان غرق نشوید. به خاطر داشته باشید یکی از عادات روزانهی افراد موفق هدفگذاری است. شما هم بد نیست اهداف بلندمدتتان را برای خودتان بنویسید و آنها را به اهداف کوچکتر تقسیمبندی کنید.
۵. برای اهدافتان نقشهی راه طراحی کنید.
آنتوان دو سنت اگزوپری مینویسد: “هدف بدون برنامه تنها یک آرزوست.” این نقل قول به ما یادآوری میکند که هدفگذاری به تنهایی کافی نیست. شما میتوانید اهدافتان را بنویسید و آنها را تقسیمبندی کنید ولی تا زمانیکه برای اجرایشان برنامه نداشته باشید فایدهای ندارد.
با گذر زمان و تمرین این کارها بازگشت از یک شکست یا ناکامی برایتان ترس کمتری خواهد داشت. هدفدار و آرزودار خواهید شد و یاد خواهید گرفت این سختیها هم بخشی از مسیر رسیدن به موفقیت هستند.