اضطراب یا همان دلشوره میتواند به سرعت رشد یک قارچ در اتاق تاریک، ناگهان بخش بزرگی از ذهن و روح ما را اشغال کند. و اگر فکری برایش نکنیم تمام انرژیمان را میگیرد. با افکار اضطرابآوری که در شروع سال گریبانگیرتان میشوند چه میکنید؟ وقتی انواع و اقسام سناریوهای فرضی و دراماتیک از اتفاقات ناگواری که ممکن است در راه باشند یا هرگز اتفاق نیفتند در ذهنتان میچرخند، اگر تسلیم شوید این دور باطل ادامه پیدا میکند و ناگهان به خودتان میآیید و میبینید منفعلانه در انتظار اتفاقات بد نشستهاید. اضطراب همینطور موذیانه به اعماق فکر و روحمان نفوذ میکند و زندگی پیش چشممان سراسر ترس و دلهره خواهد شد.
ولی انتخاب با ماست. میتوانیم در مقابل این افکار بایستیم یا اینکه به آنها تن بدهیم. اضطراب گاه چنان فرسایشی و خستهکننده است که ترجیح میدهیم از رودررویی با آن بپرهیزیم. ولی به خاطر داشته باشید این راهش نیست. البته که این کار نیاز به صرف انرژی و انگیزه دارد. این نبردی بیپایان است چرا که هرروزه مشتی اضطراب جدید جای قدیمیها را میگیرند ولی اگر حواسمان جمع باشد و آمادهی مقابله باشیم، ميتوانیم این علفهای هرز را قبل از اینکه در روح و روانمان ریشه بدوانند قطع کنیم.
این پنج عادت ساده میتوانند راهنمای خوبی باشند:
۱. مدام خوبیهای زندگی را به خودتان یادآوری کنید.
این تمرین قدرشناسی روزانه و چه بسا هرلحظهای، با تکرار و گذر زمان تبدیل به خط فکری شما میشود. سقراط میگوید: “شادی یک سرمایهی طبیعیست، تجمل یک فقر مصنوعی”. اضطراب باعث میشود داشتههایمان را نادیده بگیریم و مدام به فکر نداشتههایمان باشیم.
۲. گزینههای خود را محدود و معین کنید.
از بیپایان جلوه دادن امکانات زندگی برای خود بپرهیزید. شما مجبور به انجام همه کاری نیستید. و آیا عقلانیت حکم نمیکند بار آنچه نمیخواهید یا لازم ندارید را از شانههایتان بردارید؟ راز به دست آوردن تمرکز در حذف کردن اضافات ذهن است.
۳. همیشه بهترین خود باشید.
بعضی روزها روز شماست. همه چیز بر وفق مراد است و کارها روی روال پیش میرود. روزهایی که بیمار هستید مسلما نمیتوانید به اندازهی روزهایی که سرحال هستید کار از پیش ببرید، ولی مهم این است که نهایت تلاش خود را به کار گیرید. همینکه بدانید تمام سعیتان را کردهاید احساس رضایت خواهید کرد. هرروز همینطور باشید.
۴. طرز فکر قدیمتان را دور بیندازید.
عادتها اینگونه تغییر میکنند. اضطراب موجب بروز نگرانیها و دلشورههای بیمورد میشود و گاهی واقعا غیرقابل تحمل میشود. شاید بتوان آن را به ویروسی تشبیه کرد که روی اعصاب جا خوش میکند و موجب درد و عذاب است. با افکاری که این حالات را در شما ایجاد میکنند مقابله کنید و آنها را به عقب برانید. نگذارید اضطراب و دلشوره همراه همیشگیتان شود.
۵. با اضطرابتان متحد شوید.
وقتی خواهی نخواهی سر و کلهی اضطراب پیدا میشود، چه بهتر که سعی کنید از آن استفادهی بهینه کنید. وقتی کنترل فکر و احساستان را به دست بگیرید این پدیدهی مزاحم میتواند زندگیتان را پویاتر کند. میتواند شما را وادار کند به جای زیر پتو ماندن سریعتر از جا بلند شوید تا کاری که دلشوره به جانتان انداخته را زودتر انجام دهید. اضطراب میتواند نیروی محرکهی شما باشد اگر یاد بگیرید که نگذارید حالتان را بد کند.