چطور از یک رویاپرداز به فردی موفق تبدیل شویم.
همهی ما رویاهایی در زندگی داریم که میخواهیم به آنها دست پیدا کنیم. ولی سوال اینجاست که چرا خیلی از ما رویاها و اهدافمان را به بخشهای کوچکتری تقسیم نمیکنیم؟ چرا همیشه حرف از سالهای دور برای رسیدن به یک هدف میزنیم و همین حالا دست به کار نمیشویم؟
جواب این سوالات اینجاست که ما در الگویی از رویاپردازی گیر افتادهایم. رویاپردازی به ما حس خوبی میدهد و برای آن نیاز به انجام هیچ کار خاصی هم نداریم. میتوانیم سالها به این رویه ادامه دهیم و در احساسات شیرینی که برایمان به دنبال دارد غوطهور شویم.
وقتش رسیده این احساسات شیرین کاذب را کنار بگذاریم و دست به کاری بزنیم که احساسی واقعی و ماندگار از موفقیتی ملموس را برایمان به همراه داشته باشد! میخواهیم با هم عهد ببندیم از این به بعد آدمهای موفقی باشیم نه رویاپردازانی موفق.
افراد رویاپرداز زیاد حرف میزنند.
در واقع آنها بیشتر حرف میزنند و کمتر کار میکنند. به حرفهایشان که دقت کنید میبینید پر است از “باید این کار رو بکنم” یا “قرار است این کار رو بکنم” اما در عمل کار خاصی اتفاق نمیافتد. در عوض افراد موفق مدام در حال امتحان کردن روشهای مختلف برای رسیدن به اهدافشان هستند و اگر هم جایی کاری را خراب کنند بابتش عذرخواهی میکنند و رو به جلو حرکت میکنند.
رویاپردازها فقط بلدند برنامهریزی کنند.
آیا تابهحال به کسانی برخوردهاید که در دههی چهارم زندگیشان هستند، چند مدرک دانشگاهی دارند ولی هنوز دانشجو مانده و مشغول تحصیلاند؟ اینها همان افرادی هستند که در مرحلهی برنامهریزی ماندهاند و جلوتر نرفتهاند. برنامهریزی بیش از حد ممکن است شما را در شک و ترس اتفاقی که ممکن است پیش بیاید اسیر کند. حقیقت این است که هیچکس نمیداند برنامهی شما آیا همانطوری که میخواهید پیش خواهد رفت یا نه. این حرف به این معنا نیست که برنامهای نداشته باشید؛ فقط سالها زمانتان را برای آنچه فکر میکنید قرار است انجام دهید تلف نکنید.
رویاپردازها از این شاخه به آن شاخه میپرند.
فکر نکنید منظورمان این است که تغییر بد است یا داشتن نظرات متفاوت مضر. موضوع این است که رویاپردازها هر هفته یک نظر و ایده و نقشهی جدید دارند. آنها مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند و همه چیز را نیمهکاره رها میکنند. بالاخره جایی میرسد که باید دست از این کار برداشت و روی تعداد محدود و معینی از اهداف متمرکز شد.
افراد موفق اما به دنبال علایقشان میروند.
درست برعکس رویاپردازها، افراد موفق تمام هم و غم زندگیشان را بر روی علایقشان میگذارند و مشخصا بر روی چیزی که برای آن بیشترین شور و شوق را دارند. آنها به دنبال تحت تاثیر قرار دادن دیگران و یکشبه ره صد ساله رفتن نیستند. بلکه خوب میدانند که موفقیت زمان میبرد و به تلاش بسیار نیازمند است. آنها میدانند باید برای پیدا کردن مسیر درست وقت بگذارند و با صبر و تلاش برای آنچه در آرزویش هستند بجنگند.
افراد موفق سحرخیزند.
دقیقش را بگوییم ۴ صبح! از شوخی گذشته اما، افراد موفق واقعا سحرخیز هستند. آنها وقتی همه در خواباند بیدار میشوند و به کارهایشان میرسند. زمانیکه دیگران آرامآرام تازه از خواب بیدار میشوند افراد موفق به اندازهی بازده کل روز آنها کار از پیش بردهاند. بیدار شدن وقتی همهی شهر در خواب است زیبایی منحصربفردی دارد. نوع غریبی از آرامش که به شما مجال فکر کردنی آرام و سازنده میدهد.