بیل گیتس در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۵ در خانوادهای ثروتمند با پیشینهی خوشنام اجتماعی و سیاسی به دنیا آمد. بیل اما بر این پیشینه تکیه نکرد. او معتقد بود خود باید اهدافش را با تلاش و کوشش به دست آورد. او معتقد بود اگر باهوش باشی و بلد باشی از هوشت درست استفاده کنی، میتوانی به راحتی به اهداف و آرزوهایت برسی. او از همان کودکی بلندپرواز، اهل رقابت و زیرک بود. همکلاسیها و معلمهایش او را به عنوان یکی از باهوشترین افراد مدرسه میشناختند. والدین بیل وقتی متوجه استعدادش شدند او را در مدرسهای خصوصی که محیط آکادمیک سختگیرانهای داشت ثبتنام کردند تا او بتواند آموزشی مطابق با سطح هوشیاش ببیند. بیل و دوستانش شیفتهی کامپیوتر بودند و گروهی به نام”گروه برنامهنویسها”را تاسیس کردند و به موفقیتهایی هم در پروژههایشان با دانشگاه واشنگتن و ISI دست یافتند.
بیل گیتس و دوست صمیمیاش پال الن شرکتی به نام Traf-O-Data را تاسیس کردند. آنها کامپیوتری کوچک طراحی کرده بودند که گردش اطلاعات را اندازهگیری میکرد. آنها از این پروژه حدود ۲۰،۰۰۰ دلار درآمد کسب کردند. اما دوران Traf-O-Data پس از فارغالتحصیلی بیل از کالج به سر آمد. او در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه هاروارد شد. او که هنوز از برنامههای آیندهاش مطمئن نبود در رشتهی حقوق ثبتنام کرد و در کنار گذراندن واحدهای معمول سال اول دانشگاه، یکی از سختترین واحدهای ریاضی دانشگاه هاروارد را نیز انتخاب کرده بود. او از لحاظ درسی مشکلی نداشت اما علاقهای به درسها از خود نشان نمیداد. شبها تا دیرقت پای کامپیوتر مینشست و روزها سر کلاس چرت میزد. او که ارتباطش با پال الن را حفظ کرده بود، اغلب با او به بحث و تبادل نظر در مورد پروژههای آینده و احتمال راهاندازی یک کسب و کار خوب میپرداخت. در پایان اولین سال تحصیل بیل در هاروارد، الن به نزدیکی او نقل مکان کرد تا آنها بتوانند راحتتر با هم در تماس بوده و در مورد ایدههایشان همفکری کنند. تابستان آن سال آن دو در Honeywell مشغول به کار شدند و الن مدام بیل را به راهاندازی یک کمپانی نرمافزار جدید تشویق میکرد.
یک سال بعد بیل گیتس از هاروارد انصراف داد و مایکروسافت را تاسیس کرد. چشمانداز بیل برای مایکروسافت “روی هر میز یک کامپیوتر و روی تمام کامپیوترها مایکروسافت” بود. بیل گیتس از آن دسته آدمهاییست که به تصویر ذهنی اعتقاد راسخی دارد. تلاشهای بسیار و هوش سرشار در کنار تصویر ذهنیاش از موفقیت او را به جایی که امروز هست رسانده است. او به شانس یا توجهات الهی به تنهایی اعتقادی ندارد و راز موفقیت هر آدمی را در داشتن روحیهی رقابتی و تلاش و ناامید نشدن از شکست در زندگی میداند.