همانطور که تمام افراد موفق هم به این موضوع اذعان دارند، شکست اتفاق میافتد و این برای همگان صادق است. ولی از هر شکست ما دو درس میآموزیم که هر دو به یک اندازه مهماند: اول، حداقل یک دلیل مهم برای این شکست وجود داشته است؛ و دو، ما میتوانیم از این شکست بیاموزیم و دوباره از جا بلند شویم.
خب، حالا میخواهیم ببینیم چرا شکست میخوریم؟ و چطور میتوانیم درستش کنیم؟ این هفت مورد از رایجترین و شایعترین مشکلاتی هستند که منجر به شکست میشوند، سعی کردهایم از راه حل آنها هم برایتان بگوییم.
۱. فقدان پافشاری و پایداری
خیلی از افراد شکست میخورند نه به این دلیل که دانش انجام کار یا استعداد آن را ندارند، بلکه تنها به این دلیل که در میانهی راه جا میزنند و کار را رها میکنند. مهم است در انجام هر کاری این دو کلمه را همواره به خاطر بسپاریم: پافشاری و پایداری. پافشاری در آنچه باید انجام بگیرد و پایداری در آنچه نباید انجام بگیرد.
از رویکردهای جدید استفاده کنید. پافشاری مهم است اما تکرار اشتباهات گذشته و انتظار نتیجهی متفاوت از آنها داشتن، شما را به هدفتان نزدیک نخواهد کرد. به تجربیات ناموفق گذشتهتان با دقت بنگرید و ببینید چه چیزهایی نیاز به تغییر دارند.
۲. فقدان باور
افرادی که به کارهایشان ایمان و باور ندارند مدام با سرعت پایین در وسط جاده حرکت میکنند. ولی در وسط جاده چه اتفاقی میافتد؟ دیگران از روی شما رد میشوند. افرادی بدون باور فقط راه را میروند که رفته باشند ولی این فقدان باور و شجاعت دقیقا همین چیزیست که باعث میشود به جایی نرسند.
تصمیم بگیرید چه چیزی برایتان مهم است. اگر کاری ارزش انجام دادن را دارد، ارزش این را هم دارد که به بهترین شکل به انجام برسد. شور و شوقتان را حتی برای کارهای کوچک خرج کنید. همراهی و همکاری برای موفقیت به جای خود، ولی نه به بهای اینکه روی اصول خودتان پا بگذارید.
۳. توجیه کردن
برندهها ممکن است تحلیل کنند، ولی هرگز توجیه نمیکنند. بازندهها ولی همیشه در حال توجیهاند و یک کتاب پر از بهانهتراشیهای مختلف دارند برای اینکه هربار یکی را انتخاب کنند و به دیگران بگویند به این دلیل است که موفق نمیشوند.
زاویهی نگاهتان را عوض کنید. به هر تلاش ناموفقی به چشم شکست نگاه نکنید. تعداد افرادی که در تلاش اول به موفقیت میرسند انگشتشمار است. بیشتر ما اهدافمان را پس از بارها تلاش محقق میکنیم. بیشترین تلاش خود را انجام دهید که همهچیز را خوب بفهمید و دلیل وقوع مشکلات را پیدا کنید.
۴. نادیده گرفتن اشتباهات گذشته
برخی آدمها یاد میگیرند و زندگی میکنند، برخی دیگر فقط زندگی میکنند. اگر رفتار و برخوردمان درست باشد، شکست بهترین معلم ماست. افراد عاقل از اشتباهاتشان درس میگیرند و نام خطاهایشان را تجربه میگذارند.
مشکل را بهتر تعریف کنید. موقعیت را تحلیل کنید — چه میخواهید به دست آورید، استراتژی شما چیست، چرا کار نکرده است. آیا واقعا درست مشکل را بررسی کردهاید؟ به آنچه واقعا سعی دارید انجامش دهید خوب فکر کنید.
۵. فقدان نظم
هرکسی که به موفقیتی قابل توجه دست یافته است، هرگز نمیتوانسته بدون نظم و انضباط به این نقطه برسد. انضباط نیازمند کنترل نفس، فداکاری و دوری از عوامل مزاحم و وسوسهانگیز است. این یعنی باید تمرکزتان را حفظ کنید.
کمالگرا نباشید. شما ممکن است تصویری ایدهآل از موفقیت و حسی که موفقیت در شما ایجاد میکند در ذهن داشته باشید. گرچه ممکن است این موضوع برایتان ایجاد انگیزه کند ولی ممکن است واقعگرایانه نباشد. موفقیت در یک هدف تمام مشکلات شما را از میان برنخواهد داشت. به وضوح برای خودتان مشخص کنید چه چیزهایی برای رسیدن به اهدافتان مهماند و در مورد جزییات سطحی وسواس به خرج ندهید.
۶. عزت نفس ضعیف
عزت نفس ضعیف به معنای فقدان حرمت نفس و ارزش دادن به خویش است. افرادی که از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرند دائما در حال پیدا کردن خویش هستند به جای اینکه آنچه میخواهند باشند را بیافرینند.
بر روی خودتان برچسب نزنید. شما ممکن است شکست خورده باشید، ولی یک بازنده نیستید تا زمانیکه دست از تلاش نکشیدهاید. خودتان را فردی در نظر بگیرید که هنوز در تلاش برای رسیدن به هدفش است، و اینگونه بهتر میتوانید صبر و استفامتتان برای این مسیر طولانی را افزایش دهید.
۷. نگرش جبرگرایانه
نگرش جبرگرایانه مانع پذیرش مسئولیت در افراد نسبت به جایگاهشان در زندگیهایشان میشود. آنها موفقیتها و شکستها را به شانس نسبت خواهند داد. آنها خودشان را تسلیم سرنوشت کرده، به تلاش هیچ اهمیتی نمیدهند، و مدام فکر میکنند هرآنچه قسمتشان باشد اتفاق خواهد افتاد.
هر روز جلوی آینه بایستید و به خودتان بگویید من مسئول هستم. ممکن است در تمام اتفاقاتی که در زندگیتان میافتد اختیار نداشته باشید، ولی میزان کنترلتان بر امور بیش از آن چیزیست که فکرش را میکنید. شما مسئول خوشبختی و موفقیت خودتان هستید.